|
من و گذشته من 
| ||
|
عید سعید غدیر خم را تبریک میگم
با سلام چند روز بود تو فکر بودم که برای امروز چه بنویسم چون در مورد این روز گفتم و در مورد مولا کار هرکسی نیست امروز در محل کارم جشنی بناسبت این عید برگزار شد سخنران مطلبی را گفت که بسیار مناسب این روز بود سخنرانی را با داستان حضرت سلیمان شروع کرد اولش خودم هم گفتم چرا در مورد حضرت سلیمان میگوید تا به اینجا رسید که سلیمان از رودخانه ای میگذشت گنجشکی را دید قطرهای اب برمیدارد و به اسمان پر تاب میکند (همانطور که میدانید حضرت سلیمان بخواست خدا انسان و جن باد و پرندگان در فرمان او بودند )سلیمان علت کارش را ازش پرسید گفت گنجشک گفت علم تو تنها به اندازه قطره ای از علوم است و در زمان پیامبر اخر از زمان امامی خواهد امد که تمام علوم را دارد نمیدانم چرا زبانم یاریم نمیدهد امشب برای ما شیعیان این عید بزرگترین و مهمترین عید است امروز برایم مشکلی در محل کار پیش امد برایم دعا کنید که برطرف شود جان برابر وی عید از هلال و سمیه کشید هلال عید در ابروی ار باید دید شکسته گشت چوپشت هلال قامت من کمال ابروی یارم چو سمه باز کشید مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت که گل ببوی تو برتن چو صبح جامه درید من اسم مولا را که میشنوم ویا جایی میخوانم ناخدا گاه یاد یتیم نواز ی مولا میافتم دستگیری از مریضان ضعفا واقعا مولایی فقط برای قامت رعنای اوست رسید مژذه که امد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصزفش گلست و نبید صفیر مرغ بر امد بط شراب کجاست فغان فتادبه بلبل نقاب گل که کشید زمیوه های بهشتی چه ذوق در یابد هر انکه سیب زنخدان شاهدی نگیرد موفق و یپروز باشید تعطیلات هم خوش بگذره
[ چهارشنبه 89/9/3 ] [ 8:47 عصر ] [ بهداد ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ  | |
