من و گذشته من | ||
با سلام می خوام این دفعه از محبت بگم شعر پایین هم هست نامش بوی محبت نمیدانم من این حس را دارم یا همه ولی احساسم اینه که همه دنبال محبت و چه بهتر بگم کسی که بما محبت کنه فرزند از مادر مادر از فرزند زن از شوهر و بلعکس گل از باغبان همه ما در رویاهایمان بدنبالش میگردیم حتی معشوق بدنبال محبت عاشق کجاست
چه زیاد دیدیم شنیدیم و خواندیم مادران و پدرانی که فرزندشان را رها کردند و فرزندانی که والدینشان را به سرای سالمندان و چه بهتر بگم فراموشی سپردند زن و شوهر و عاشق و معشوقهایی که اخرش بطلاق انجامیده میخواندم جایی نوشته بود طلاق تو کشور ما زیاد شده و
کجاست لیلی مجنون و فرهاد شیرین
کجاست علی (ع) و فاطمه(س)
کجاست فاطمه(س) حسن(ع) و حسین(ص) هرجا که یافتینش ادرسش را بمن هم بدهید
خیلی باز دلم گرفته دنیا عوض شده و ادمهاش (من اصلا قصد توهین ندارم هستند ولی ای کاش ان عده قلیل هم.........)
صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت نازکم کن که دیرن باغ بسی چون تو شگفت گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت بمعشوق نگفت گر طمع داری از آنجام مرصع می لعل ای بسا در که بنوک مزه ات باید سفت تا ابد بوی محبت بمشامش نرسد هرکه خاک دریمخانه برخساره نرفت در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا زلف سنبل به نسیم سحری می آشفت گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو گفت افسوس که آن دولت بیدار نخفت سخن عشق نه آنست که آید بزبان ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت اشک حافظ خرد و صبر بدریا انداخت چکند سوز غم عشق نیارست نهفت
[ دوشنبه 89/2/20 ] [ 11:14 صبح ] [ بهداد ]
[ نظرات () ]
|