شروع سال نو را بشما دوستانم تبریک و تهنیت میگویم

چند بیت از حافظ:

دست از طلب ندارم تا کام من برآید              یا تن رسد بجانان یا جان زتن برآید

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر                      کز آتش درونم دود از کفن برآید

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران     بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

جان بر لبست و حسرت دردل که از لبانش    نگرفته,هیچ کامی جان از بدن برآید

از حسرت دهانش آمد بتنگ جانم             خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید

گوشند ذکر خیرش در خیل عشقبازان

هرجا که نام حافظ از انجمن برآید

با سلام به دوستان خوبم سال جدید هم شروع شد سالی که همه ما منتظر قدومش بودیم  برای من که سال جدید حال هوا ی تازهای داشت

همه رفتن مسافرت و من چون میدانستم برای من زیاد جالب نخواهد بود نرفتم دیروز که تنها شدم حسابی برای تنهایی خود گریه کردم برایم سخت بود سال جدید را بدون همسرم بگذرانم بخصوص وقتی که میدیدم همه با دوستان و همسران خود به مسافرت میروند و من باید تنها باشم  خیلی دلم تنگ شده بود

تا امروز جمعه صبح بیدار شدم غذا درست کردم برادرم زنگ زد گفت بهتر است بری حرم  با انکه یکسال دیگر هم درست سالی که اردیبهشت همان سال داماد شدم رفتم حرم و از اقا امارضا خواستم که منو از تنهایی نجات بدن

امسال هم رفتم ولی نمیدونستم چیبخوام  همه امده بودن و مطمئنا تقاضایی داشتند  با خود خیلی فکر کردم چی بخوام  شاید باورتون نشه که خوابم برد از خواستن میترسیدم گفتم نکنه ان که میخواهم نا ان باشد که مرا بمقصود برساند برای همه دعا کردم یادم نیست برای خودچی شلوغی بی سابقه بود

آمدم خانه با مادر و بقیه تماس گرفتم سال را تبریک گفتم  عصر به خانه عمو رفتم 

در خانه به خیلی چیزها فکر کردم  فیلم یوسف را دیدم  و برای خود نتیجه گیریهایی هم کردم  از شما هم میخوام که نظرتون را بدین برام خیلی مهم هست

برایم دعا کنید  جز صبر چاره ای ندارم  انقدر صبر خواهم کرد حتی اگر سرانجامش  و.......و باشد