با سلام

از صبح که بیدار میشوم تا نیم شب افکار زیادی از ذهن من میگذره از خاطرات تلخ گذشته و روزهای خوشش و آرزوهایی که داشتم و نرسیدم بخصوص اونهایی که دیگه امکان بدست آوردنش نیست

مدتیه باز دوباره دلم گرفته احساس میکنم خیلی نیاز به آرامش دارم نمیدونم چم شده باز رفتم حرم ولی باز که برگشتم دیدم نه انگار چیزهایی که قبلا کار مسکن را برام میکرد بی اثر شدند

جالبه وقتی میخوان آرامش بهت بدن میگن ببین فلانی هم مثل توست در صورتی که این آرامش که نمیده هیچ باعث میشه بیشتر ناامید بشی

وقتی با مردم صحبت میکنم و روزنامه و تلویزیون و......................... زندگی را سیاه سیاه نشون میدن  واقعا سیاهی به همه جا چیره شده ؟

شیطانهم در کمین همست خیلی مراقب باشید

حیف که اینجا نیمتونم تمام حرفهای دلمو بنویسم ولی بیشتر از خودم بدم میاد و ترس از اینو دارم که توانم بکلی تمام بشه کاری بکنم که دیگه نتونم جبران شکنم

امشب شب جمعست که اینهارا مینویسم بخصوص امشب که شب لیله الرغائب معروف است شب ارزوها و شب جمعه و...........

یادتونه گفتم سیاهی چیره شده تمام امید ما این هست که اقامون ظهور کنند که فقط ایوشن میتوند این سیاهی را نابود کنند

برای من شاید دیگه دیر شده باشه ولی انشالله برای شما روزها و سالهای اینده سالهای پر خیر برکتی براتون باشه 

التماس دعا دارم فراموشم نکنید

پ.ن : عده ای از دوستان ایام امتحاناتشون هست برای همشون ارزوی موفقیت میکنم بخصوص کنکوریها

پ.ن: میدونم خیلی کم سر میزنم به وبلاگها دلم میخواد ولی وقتی پشت سیستم میشینم زود خسته میشم  انشالله وضع روحیم بهتربشه جبران میکنم