اين روزا که شهر عشق خالي ترين شهر خداست..خنجر نامردمي حتي تو دست سايه هاست.وقتي که عاطفه رو مي شه به آسوني خريد..معني کلام عشق خالي تر از باد هواست..اما من که آخرين عاشق دنيام..ماهي مونده به خاکو اهل دريام..از همه دنيا برام يه چشمه مونده.چشمه اي به قيمت همه نفس هام.از همينه که همه عمرمو مديون تو ام.تويي يه عزيز تر از عمر دوباره اي برام..بي نيازي به تن قلندرم تنها لباسه.اما دستام به ضريح تو دخيل التماسه..خسته و زخمي دست آدمکهاي بدم.پشت پا به رسم بي بنياد اين دنيا زدم..من براي گم شدن از خود و غرق تو شدن.راه دور عشقمو پيمودم اينجا اومدم.